من…!
مرا که میشنـاسی؟! خودمم
کسی شبیه هیچکس!
کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی
مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر
اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام...
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/6/14 ] [ 1:49 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
" آدم هــا "بــرای تــو
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/6/14 ] [ 1:43 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
خیلی وقت است که بی تابم...
دلم تاب می خواهد...
و یک هل محکم...
که دلم هری بریزد پایین...
هرچه در خودش تلمبار کرده...
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/6/14 ] [ 12:38 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
زندگی را تو بساز…
نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف..
زندگی یعنی جنگ تو بجنگ..
زندگی یعنی عشق..
تو بدان عشق بورز…
[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/6/13 ] [ 2:14 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی...
غذایت را سرد می خوری...
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست....
[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/6/13 ] [ 2:0 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
زیر آوار آخـریـن حـرفـت جـا مـانـده ام...
لعنـــــتی ...!
نمی دانی " خداحافظت " چند ریـــــشتر بود...!!!؟
[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/6/13 ] [ 1:56 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
عـــادت مـیـکـنـم بـه داشـتـن چـیـزی...
و سـپـس نـــداشـتـنـش...
بـه بـــودن کـسـی...
و سـپـس بـه نـــبـودنـش...
تـنـهـا عـــادت مـیـکـنـم...
امـــا...
فـرامـوش نـــه !
[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/6/13 ] [ 1:30 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
حَـتـم دارم کـارگـران در تمــــام ِ جاده هــا؛
مـشـغـول ِ کـارنــد ...!
هـمـه راههـایـی کـه تــو را بـه مـن مـیرسـاننــد،
در دسـتـــِ تـعـمـیـــرنـد ...!
اگـر نـه، تــو حتمـا مـیآمـدی ...!!!
[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/6/13 ] [ 1:27 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
از اعماق رویاهایم ،فریادهایم را سکوت میکنم؛
تا در حقیقت بمیرد این جسد متحرک...
میان اینهمه دروغ های واقعی!
زیر آوارهای باران مانده ام با چتر آهنی؛
میشوید خوبی هایم ،را نمیبرد پلیدیهایم را ،
بس که سنگین شده ام سیل ها هم طرفم نمی آیند...
بی تو من اینم نه کمتر نه بیشتر...
[ یادداشت ثابت - سه شنبه 93/6/12 ] [ 12:41 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
آهای کافـہ چی …
در این روزهاے پر رفت و بی آمد؛
ندیدی عزیزی را کـہ تمام ِ تلاشش در رفتـن بود و نماندن ؟
این آخرے ها خبر دیدنش را در کافـہ اے بـہ مـن دادند ؛
اگر رفتـہ کـہ هیچ ...
اگر باز هم آمد تو قهوه ای تلخ تر از تمامیِ تلخ ها
بـہ حسابِ مـن برایش بریز ,
اگر از تلخی اش گلـہ و شکایتی کرد بگو :
فلانی گفت :این تلخی در برابر رفتنت هیچ است ....
بگو : کـہ فلانی در بـہ در این کافه بـہ آن کافه
در پیِ تو بود بی انصاف !
آهای کافـہ چی حواست با مـن است ؟
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/6/7 ] [ 11:10 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!