حرفی بی قافیه در کنج دلم زندانیست ...
حرفی در دل دارم میخواهم به زبان بیاورم ، دهانم را باز میکنم و به ناگاه
صدایم به سکوت می انجامد...
سکوتی که گاه اینقدر اذیتم میکند که نفس کشیدن را سخت میکند...
مینویسم به امیدی که نوشته هایم سکوتم را به فریاد درآورند و به او بگویند
دوستش دارم...
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/5/24 ] [ 11:8 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!