سفارش تبلیغ
صبا ویژن

می خواهم بنویسم اما نمی دانم از کجا شروع کنم ؟!

واژه ها را گم کرده ام ...

ای کاش بودی مثل گذشته ، تا به بودنت تکیه می کردم ...

ای کاش می ماندی و با هم ادامه می دادیم ،

 اخر تنهایی سخت است ادامه این زندگی ... می فهمی سخت ... 

 ای کاش همین لحظه  زندگی تمام می شد و دیگر ادامه نمی دادم .

خسته ام آنقدر خسته که می توان سست شدن پاهایم را از نوشته  هایم احساس کرد ،

چشم هایم دیگر سوی دیدن ندارند ، دست هایم دیگر توان نوشتن ندارند ... 

تو رفتی و من هنوز نمی دانم بمانم یا بروم؟؟؟

 ای کاش غرورم را نمی شکستم ، ای کاش باورت نمی کردم ، ای کاش اشکی به خاطرت نمی ریختم ، ای کاش...

تو اشتباهی بودی در زندگی من ، و من حالا به این اشتباه اعتراف می کنم ...

اما باز هم پشیمان نیستم ، مگر چکار کرده ای با دلم ؟؟؟ که هنوز دوستت دارد ...

لعنت به این دل ...

وقتی دلم می گیرد نوشته هایم را می خوانم ،  اخر نوشته هایم همه رنگ و بوی تو را دارند ،

فقط به خاطر تو سروده شده اند ...

همیشه دوست داشتم که کسی برایم نوشته سراید و ان کس تو باشی ،

اما نشد و حالا من برای تو می نویسم از درد هایم ،

رنج هایم ، غصه خوردن هایم ، تنهایی هایم ... باعث همه ی این ها نبودنت است ... لعنت به جدایی..

نمی دانستم رفتنت این همه داغونم می کند... نمی دانستم

با کسی هستی می دانم ... اما نگرانم ...

او به اندازه ی من دوستت دارد ...



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/5/24 ] [ 10:55 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]

تااطلاع ثانوی غیرفعال!

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
قالب

کد ساعت فلش


ساعت


?PlaySong?
Close اهنگ

قالب وبلاگ

قلب توسی

قالب وبلاگ

قلب ابی