تو بدان این را
تنها تو بدان
تو بیا تو بمان با من، تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند...
[ شنبه 93/4/28 ] [ 8:21 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد هم آواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
[ جمعه 93/4/27 ] [ 8:10 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
اشتباه می کنند بعضی ها
که اشتباه نمی کنند!
باید راه افتاد،
مثل رودها
که بعضی به دریا می رسند،
بعضی هم به دریا نمی رسند...
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!
[ جمعه 93/4/27 ] [ 7:26 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
در خاطرش جایی دارم...
دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی
جواب سلامم را هم نمی دهد
دلم تنگ همان کسی است که وَقتی
از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند
دلم تنگ است...تنگ
نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم...
[ دوشنبه 93/4/23 ] [ 6:27 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
در خاطرش جایی دارم...
دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی
جواب سلامم را هم نمی دهد
دلم تنگ همان کسی است که وَقتی
از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند
دلم تنگ است...تنگ
نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم...
[ دوشنبه 93/4/23 ] [ 6:27 عصر ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
همه جا پر شده که
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
من می گویم حق دارند
چون دوست داشتن های ما بودار است
بوی سوء استفاده
بوی خیانت
بوی دروغ و بازی می دهد...
[ دوشنبه 93/4/23 ] [ 1:58 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین!
[ دوشنبه 93/4/23 ] [ 1:56 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد
و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچک نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره آب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک ، همه معنی یک زندگی است ..
[ دوشنبه 93/4/23 ] [ 1:41 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
آنکه اعتماد میکند...
مهم نیست که به چه چیزی اعتماد میکند، همین اعتماد
حاکی از معصومیت اوست...
حتی اگر بدلیل اعتماد، فریب بخورد، مهم نیست،
چون ارزش اعتماد بسیار فراتر از چنین فریبی است...
میتوانی همه چیز را از او بگیری، ولی اعتماد را هرگز...
[ دوشنبه 93/4/23 ] [ 1:39 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!
تنهایی بهتر است...!!!
خودتی و خودت...
حداقل روحت آسایش بیشتری دارد...
نگرانی کمتری داری...
و میتوانی برای خودت باشی...
هیچ کس دیگر به با هم بودن های قدیم اعتقاد ندارد؛
همه میخواهند تو را از سر خود باز کنند...
کاش کمی عوض میشدیم...
[ دوشنبه 93/4/23 ] [ 1:37 صبح ] [ حـُـسنا جلالی ]
تااطلاع ثانوی غیرفعال!